شب نوشت 42 : معلمی متعالی به نام عطر انسان ساز عشق
لذت قشنگ چاپ مقاله ای تحلیلی دیگر درباب اثری جهانی، از انسانی متعالی در کلاس جهانی و تیمی هوشمند و دقیق در مجله #گیله_وا
یک تجربه نوسالژی، چیزی شبیه عطر شیرین وانیلی در کودکی
شاید یکبار برات در مورد حس خوبش بیشتر تعریف کردم؛
شاید هم در ادامه صحبتم کمی بهش اشاره کردم...

به نظرت راز #برندینگ یک مجله چی می تونه باشه که برای پژوهشگری با چندین عنوان کتاب و بیش از ۷۰ مقاله داخلی و خارجی نشر و چاپ شده در مجلات متفاوت بین المللی و پژوهشی، کنفرانسها، رسانه ها و ...، باز هم چاپ نوشتارش در اون مجله، از حال خوب کن ترین اتفاقات زندگیش می شه و سالها منتظرش می مونه. شاید به نوعی این نتیجه، حاصل کاریزماتیک بودن صاحبینش باشه و یا هدفمند بودنش، اون هم هدفی جمعی به وسعت تاریخ یک اقلیم در روزگاری که آدمک های فقط به منافع خودشون اهمیت می دن. می تونه برند یک مجله، اونقد عجیب باشه که از همون عنفوان جوونی، حتی نوجوونی، هر بار به کتابفروشی های اصیل شهرها سر می زنی، چشمت رو می گیره و ی نیم نگاهی می ندازی بهش، تکانشی هر چند کوچیک تو قلبت بوجود میاره و با خودت می گی، یعنی کیا هستن که دارن این مجله رو می نویسن و خطش رو هدایت می کنن؟ و سالها بعد،این افتخار همنشینی و هم اندیشیهای ارزشمند نصیبت می شه.

به نظرم میاد که ساختن #برند و #پرسونال_برند ی شریف و اخلاق مدار، خیلی کار آسونی نمی تونه باشه تو این روزگار که آدمکها وقتی ازشون تو اوج بحرانها و پاشیدگی درونی، کمکی می خوای، به راحتی شونه خالی می کنن و با افتخار اعلام می کنن که گول نخوردیم؛ و البته کمک حال نبودن و شفقت نداشتن رو نوعی پیروزی می دونن برا خودشون !!! به نظرم بشریت موجود عجیبیه و شاید همین نکات تمیز می ده بین انسانی مطلع و انسانی متعالی. انسان هایی به تمام متعالی که با قلبهاشون، داوطلبانه همه و همه زندگیشون رو نثار می کنن برای زنده نگه داشتن هر چه بهتر گویش یا زبان گیلکی، یا انتشار و گسترش مهر، عشق و صلح در سراسر جهان و ... . فکر می کنم رهبر و پیشرو موندن، چاشنی ای از جنس از خودگذشتگی و دگرخواهی در جوهره وجود افرادِ همیار در یک پویش جهانی، لازم داشته باشه که ممکنه یا در عنصر ذاتت نهفته باشه و یا اینکه به مرور، خودت، خودت رو تربیت کنی، و یک قلب تپنده بکاری تو وجودت برای نجات بشریت و جمع. به راستی چی می گذره به آدم ها که عده ای شریف باقی می مونند و عده ای در دسته ای دیگه، متفاوت اند؟
اما قطعا هر فرد یک امضایی از خودش به جای می گذاره در جهانهایی که با سایرین همفصل می شه؛ شاید سوال مهم این باشه که محصول هنر و اثر انگشت شما در این جهان و جهانهای موازی چه هست و چه خواهد بود؟

و در انتها از استاد #جکتاجی ارجمند، سپاسمندم که در این‌مسیر پدرانه و متخصصانه، شرایط چاپ و نشر را فراهم آوردند. متشکر از استاد فکرآزاد مهربان و خوش ایده که پیشنهاد همقدمی در گیله وای دوست داشتنی را ارایه دادند. سپاس از استاد علیرضا کوشک جلالی نازنین با عاشقانه هایش در راه صلح و گفتگو، عامر عظیمی مدبر و بانو زینب شعبانی خوش بیان که بهانه قشنگ جوانه زدن انگیزه نگارش این نوشتار بودند؛ و صد البته خانواده مانای نمایش پستچی پابلو نرودا در گیلان، که با تلاشهای مسولانه شان، سبب تعهد به مکتوب نمودن و نشر این مقاله تخصصی را شدند. بدون شک یکایک عزیزان، معلمی بزرگ برای من بوده اند تا بدین لحظه و امیدوارم این همکاری امتداد داشته باشد و پایدار بماند.
ارادتمند