حتما اون سمت پیش نور و بها منتظرمه... 🪷🕯

به هر حال من نمی تونم از این لحظه به بعد در مورد حست کاری بیشتر از این انجام بدم.

تنها پیشنهادم این هست به خودت کمک کنی که برگردی به شب قبل از اون سحرگاه آگاهی

راست چون این سمت به نظر دستنهام و من و ی ایل از همه سمتی، و لازم دارم که بیشتر متمرکز بشم رو چاره کردن بی چارگی هام، تا بتونم این پیچ زندگیم رو هم به سلامت بگذرونم.

اما اگه از این پیچ احتمالا پرتب و تاب ، زنده در اومدم، حتما برات از نور و صبح بهاری ، پس از مدتها تاریکی زمستون دهشتناک و یخ تعریف خواهم کرد دخترک زیبای من...

دوستت خواهم داشت تا همیشه و همیشه... 🧡

من مطمنم که حتما اون سمت پیچ، نور و بهارم منتظرمه... 🪷🕯

و خدای ما، بچه یتیم ها، خوب خداییه و خوب بزرگه عزیزکم 😊

چقدر بوی مرگ می ده...

برخی تصاویر، چقدر وحشتناکه

بوی سالها پوسیدگی جسم خواهرم با طعم مرگ رو می ده... حالم رو بد کرد ... 😔تموم قلبم و درونم فروریخت... و به یکباره برگشتم به ۸ بهار پیش که لحظه سال تحویل به کما رفت و بعد از یک هفته اهدای عضو شد... اما من هیچوقت باور نکردم زنده بودن رو... و من ماندم و درون و جسمی که از درون، لحظه به لحظه پوسیده و پوسیده تر خواهد شد و قلب من رو لحظه به لحظه با خود خواهد برد.

و اما بالاخره صبح خواهد شد،

و پروازی رها در راه ... 😊

برای دیدن تصویر توصیفی فوق لطفا کلیک بفرمایید..‌.